دنیای شعر و هنر پارسی
تا شقایق هست زندگی باید کرد...

1-صمیم گرفت راه پولدار شدن را آسفالت کند.

۲ـ گشادی جیب بعضی ها ، بزرگتر از سوراخ لایه اُزون است.

۳ـ نوک قلم پاچه خوار همیشه چرب است.

۴ـ بعضی ها حساب پس می دهند و بعضی ها حق حساب.

۵ـ نقاش فقیر ، خجالت می کشید.

۶ـ عدد یک را دست کم نگیرید ، یک عمر ، یک زندگی.

۷ـ بعضی ها رو دست ندارند و بعضی ها زیر دست.

۸ـ با اسلحه ای به شکار طبیعت رفتم.

۹ـ با یک ریال ، دو ریال نمی توان سریال ساخت.

۱۰ـ در بازار سرمایه ،کم ضرر کردن یعنی سود کردن.

۱۱ـ شیر بُز بُز قندی شکر نمی خواهد.

۱۲ـ شرکت برق برای برق کفش هایم تعرفه صادر کرد.

۱۳ـ برای باز شدن اشتهایش کلید ساز آورد.

۱۴ـ چون ریاضی بلد نبود ، دیگران را آدم حساب نمی کرد

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, توسط محمد |

۱ـ تمام زندگی ام قسطی است اما گوشم بدهکار نیست.


۲ـ دلم پاک پاک است ، به تازگی آن را صابون زده ام.


۳ـ در شب های ابری ، ماه با حجاب می شود.


۴ـ با عشق بازی نسیم و باغچه ، علف های هرز روئیدند.


۵ـ خبرگزاری محلی است برای رام کردن خبرها.


۶ـ کلاغ پر ، گنجشک پر ، کبوتر آزادی پر پر .


۷ـ در ضیافت خیال ، اولین مهمان رویا بود.


۸ـ زیبا ترین و بهترین ساعت دنیا ، ساعتی بود که دیدمت.


۹ـ مرگ حق است و همه روزی به حق شان می رسند.


۱۰ـ نفت مهریه ملت است اما عندالمطالبه نیست.


۱۱ـ سال ۸۹ هشتمان گرو (۹) بود سال نود چه می شود.


۱۲ـ همه بچه آدم هستند ، اما بین هابیل و قابیل خیلی فرق است.


۱۳ـ اگر از واقعیت ها «بهره» بگیری ، حتما به جرم ربا خواری دستگیر خواهی شد.


۱۴ـ همیشه با رشته افکارش ، آش رشته نذری می داد.


۱۵ـ سرطان بد خیم جامعه دروغ است ، به کی بگم ، به بالائی ها یا پائینی ها.


۱۶ـ انسان ، حیوان ، گل ، فقط گل به تو آسیب نمی رساند.


۱۷ـ درجه تبم بالا بود ، بایگانی افکارم آتش گرفت.


۱۸ـ چشمان فرهاد ، عاشق خواب های شیرین بود.


۱۹ـ اگر برای خواسته هایت تلاش نکنی ، مجبوری با داشته هایت بسازی.


۲۰ـ وقتی کلاهم را قاضی کردم ، باد ترتیب قاضی ام را داد.


۲۱ـ بهترین راه برای آب شدن برفک تلویزیون ،از برق کشیدن آن است.


۲۲ـ بیشتر شعارها در تظاهرات زندگی می کنند.


۲۳ـ با بالا رفتن آب بهاء ، دیگر کسی سیلی آبدار نمی زند.


۲۴ـ بعضی ها دردسرند و بعضی ها مایه آن .


۲۵ـ پای کلمات را قلم کردم و با آن کاریکلماتور نوشتم.


۲۶ـ گناه من نیست که بعد از تو او آمد ، تقصیر قوانین زبان فارسی است

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, توسط محمد |

۱ـ با یک ریال ، دو ریال نمی توان سریال ساخت.

۲ـ در بازار سرمایه ، کم ضرر کردن یعنی سود کردن.

۳ـ شیر بُز بُز قندی شکر نمی خواهد.

۴ـ شرکت برق ، حتی برای برق کفش هایم هم تعرفه صادر کرد.

۵ـ برای باز شدن اشتهایش کلید ساز آورد.

۶ـ چون ریاضی بلد نبود ، دیگران را آدم حساب نمی کرد.

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, توسط محمد |

۱ـ بیشتر اوقات بحران،باعث فرصت های جدید می شود.

۲ـ بعضی ها اشتباه می کنند و بعضی ها اشتباهی فکر می کنند.

۳ـ هیچکس آن جایی که باید باشد نیست ، شما کجائید؟

۴ـ کسی که زود از کوره در می رود قطعا خام خواهد ماند.

۵ـ بعضی ها جرقه می زنند تا دیگران شعله ور شوند.

۶ـ به خیلی ها میدان دادند اما توپ را از آن ها گرفتند.

۷ـ برای اینکه آقای خودش باشد ، از نوکری دیگران پرهیز می کرد.

۸ـ در بازار ، بعضی وقت ها کم ضرر کردن یعنی سود کردن.

۹ـ سخنران حرفه ای ، عاشق میکروفن بود.

۱۰ـ شاید نارنج میوه ای بی رنج باشد.

۱۱ـ  از شنبه تا پنج شنبه بدو بدو می کنیم و جمعه ها یکه بدو !

۱۲ـ دنبال درد سر نگردید ، در یک قدمی شماست.

۱۳ـ بعضی ها تا یک قدمی کار می روند اما سر کار نمی روند.

۱۴ـ  فاصله حرف تا عمل یک کلمه است ، حرکت.

۱۵ـ آرایشگر مدعی شد که از او سر شناس تر کسی نیست.

۱۶ـ چون گوش شنوایی نیافتم ، حرف هایم را می نویسم.

۱۷ـ وقتی از چشمم افتاد دست و پایش زخمی شد.

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, توسط محمد |

صفحه قبل 1 صفحه بعد