سیاوش کسرایی
بگذار
یک راز سر به مهر بگویمت آشکار
این مهره شگرف
معجون مرگ دارد و جان داروست
میرایی و شکفتگی جاودان در اوست
شاعری که در گستره گیتی به پرواز درآمد و زیبایی های هستی را به نظاره نشست و فریادش ترنم خنیاگر غمین خوش آوای چکاوکان و وزش درختان حماسی است. آن کسی که فریاد را به رسا ترین آوازها سرود و در غالب کلمات آزادی را که در بند شده بود رهانید. آن کس که یادآور قامت بلند تمنای آرزوهای بر باد رفته هزاران انسانی است. سیاوش ای بلوغ رساننده سرپنجه ایمان آرش که فریاد زد منم آرش. سپاهی مردآزاده منم فرزند رنج و کار.
سیاوش در سال 1304 خورشیدی قدم به عرصه وجود نهاد پس از تحصیل در رشته ادبی در دبیرستان دارالفنون وارد دانشکده حقوق تهران گردید و موفق به اخذ لیسانس علوم سیاسی شد. سیاوش از طرفداران و سرایندگان شعر نو است اما گاهی اوقات شخصا ترانه و دوبیتی های می سازد نخستین کتاب شعر او به نام آوا در اسفندماه 1336 خورشیدی و دومین کتابش بنام آرش کمانگیر در سال 1338 با دماوند خاموش در سال 1345 خانگی در سال 1347 انتشار یافت. اشعار کسرایی غالبا دارای لطافت مطلوبی است که همین ظرافت شعر او را از سایر اشعار نو متمایز می کند یکی دیگر از معجزه هایش خون سیاوش می باشد و دیگر اثرش سنگ و شبنم نام دارد.
سیاوش کسرایی در مورد شعر آرش کمانگیر چنین می گوید: آرش کمانگیر میوه جوانی گوینده و با فرسنگها فاصله مهره سرخ میراث سالخوردگی من است. آرش با بر جا نهادن گرد تن، از سد مرگ بر می جهد و نه جان خود که جانهای بی شمار دیگری را می رهاند که جز این را بر نمی تابد و راهی دیگر نیز نمی نماید.
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت
وقتی که بادها
در برگهای درهم تو لانه می کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبزفام تورا شانه می کنند
کپی برداری تنها با ذکر نام منبع مجاز می باشد.
Copy rightC By: Parsipoem.blogfa.com
Mail: Mohammad_mailbox@yahoo.com
برگرفته از: کتاب زندگینامه شاعران ایران نوشته لیلا صوفی چاپ انتشارات جاجرمی
نظرات شما عزیزان: